اظهار محبت و دوستى در میان انسانها، راههاى
مختلفى دارد؛ گاهى کلمات آتشین و سخنان محبتآمیز در قالب شعر و نثر، پیام محبت را
مىرساند و گاهى ریزش بىامان اشک سوزان و شرارههاى قلب فروزان، پیک خوشخبر صفا و
محبت است. هدیه دادن، احترام نمودن و پذیرایى کردن، از دیگر نشانههاى محبتورزى
مىباشند.
اظهار محبت خداوند به بندگانش، از نوع انفعالات و تأثراتى نیست که در
میان انسانها شایع است؛ چون او منزّه و مبرّا از این گونه حالات است. محبت خداوند
به مخلوقاتش، به این جهت است که هر علتى به معلول و هر صانعى به مصنوع خود
علاقهمند است. هر معلولى، ظهور و تراوشى از علت خود است و با آن، سنخیت و مشابهت
دارد. بنابراین، به علت خود علاقهمند و وابسته است؛ چون هستى و سرمایه وجودش را از
او مىداند. هر چه علت، قوىتر و ادراک معلول بیشتر باشد، دوستى و محبت میان آن دو
شدیدتر است؛ پس بالاترین و قوىترین نوع
دوستى، محبتى است که خداوند نسبت به بندگان خود
دارد.
سایه معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم، او به ما
مشتاق بود
خداوند، در آیات و روایات فراوانى، محبتش را به بندگانش ابراز کرده
است؛ مانند این آیات: «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ»؛1 «فَإِنَّ اللَّهَ
یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ»؛2 و «وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ».3
در حدیث قدسى
نیز چنین آمده است: «اگر آنان که از من روى گردانیدهاند، مىدانستند که چه قدر
منتظر آنان هستم، از شوق مىمردند».4
محبت خداوند به بندگانش، داراى آثار و
نشانههایى است که در احادیث به آنها اشاره شده است. بعضى از این نشانهها و آثار
عبارتند از:1. اطاعت از خداوند و پیروى از اولیاى او: «کسى که خوشحال مىشود از
این که بفهمد محبوب خداست، باید مطیع خدا و پیرو ما [اهل بیت] باشد».5
2. زیاد
به یاد خدا بودن: «اگر بندهام را ببینى که زیاد به یاد من است، خودم چنین اجازهاى
به او دادهام و او را دوست مىدارم».6
3. آرامش درونى و شکیبایى: «هنگامى که
خداوند بندهاى را دوست بدارد، او را با زیور آرامش و شکیبایى مىآراید».7
4.
داشتن قلبى پاک و اخلاقى متعادل: «زمانى که خداوند بندهاى را دوست بدارد، قلبى پاک
و اخلاقى متعادل (به دور از افراط و تفریط) روزىاش مىکند».8
5. دوست داشتن
مطیعان و دشمنى با عاصیان: «اگر مىخواهى بدانى که در تو خیر و نیکى وجود دارد یا
نه، به قلبت بنگر؛ اگر در آن دوستى و محبت نسبت به بندگان مطیع خداوند و بغض و کینه
نسبت به گناهکاران یافتى، پس در تو خیر و نیکى است و خداوند تو را دوست
دارد».9
نعمت وجود و حیات و استمرار آن و مجهز بودن به اسباب و لوازمى
که براى ادامه زندگى و تکامل مادى و معنوى انسان بایسته است، از دیگر جلوههاى محبت
خداوند به بندگانش مىباشد.
شور و شوق و کشش و جذبهاى که گاهى انسان در کانون
وجود و نهانخانه ضمیرش احساس مىکند و او را به سوى کمال مطلق و هستى بىکران
مىکشاند، از نشانههاى دیگر لطف و محبت الهى است. اگر محبت و عنایت حق به بندگانش
نبود و شبستان قلب ما با نور محبت او روشن نگشته بود، هرگز آتش اشتیاق در درونمان
زبانه نمىکشید و نهر کوچک وجودمان، میلى به دریا شدن و بىکرانه گشتن، پیدا
نمىکرد.رشتهاى بر گردنم افکنده دوست
مىکشد آن جا که خاطرخواه
اوست
احساس نیاز به دعا، تضرّع و خاکسارى در پیشگاه معبود متعال و عرض
نیاز و حاجت به او، از آثار توجّه، عنایت و محبت خداوند به بندگانش
مىباشد.
محبت بندگان و اولیاى خدا به جایى مىرسد که اعلام مىکنند: خدایا! اگر
ما را در جهنم هم ببرى، باز هم اعلام مىکنیم که دوستت داریم.
در مناجات شعبانیه
چنین آمده است: «خدایا! اگر مرا وارد آتش کنى، به دوزخیان اعلام مىکنم که دوستدار
تو هستم» و نیز در مناجات ابوحمزه ثمالى آمده است: «خدایا! اگر با غل و زنجیر به
بندم کشى و لطف عام و شاملت را از من دریغ کنى و دیگران را از رسوایىهایم آگاه
سازى و دستور دهى به آتشم ببرند و میان من و بندگان خوبت، جدایى بیندازى، با این
همه، امیدم از تو بریده نمىشود و از آرزوى عفو و گذشتت، صرف نظر نخواهم کرد و محبت
تو از قلبم بیرون نخواهد رفت».
دعاهاى اولیاى برگزیده و بندگان معصوم خداوند،
سخنانى شاعرانه ومبالغهآمیز نیست که در گرما گرم غلبه احساسات بر زبان آنان جارى
شده باشد؛ بلکه بیان حال و مشاهدات آن خوبان پاکسرشت است. آنان، عاشقان دلباخته و
شیدایىاند که یکسره غرق تماشاى محبوب خویش بوده، جلوههاى جمال و کمال دوست را در
هر مظهر و موجودى، به روشنى مىبینند. امام حسین علیهالسلام در دعاى عرفه مىگوید:
«تو آن خدایى هستى که معبودى جز تو نیست. خود را به هر چیز شناساندهاى؛ به طورى که
در نزد هیچ چیز، ناشناس نیستى. تو آن خداوندى هستى که در هر چیز، خود را به من
نمودى؛ آن سان که تو را در هر چیزى آشکار دیدم و تو براى هر چیز، ظاهر و
هویدایى».کى رفتهاى ز دل که تمنا کنم تو را
کى گشتهاى نهفته که پیدا کنم
تو را
با صد هزار جلوه برون آمدى که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
آن محرمان راز هستى، خانه دلشان را از غیر حق پرداخته و حرم قلبشان را
منزلگاه جانان ساختهاند؛ زیرا دل، حرم خداست؛ پس غیر او را نباید در آن جاى
داد.
آنان، پروانگان شمع ذات احدى و جمال ازلى هستند؛ هر چه از محبوب مىبینند،
زیبایى و کمال است. اگر چه خداى حکیم و رحیم، بندگان پاک و برگزیده خود را با آتش
عذاب نمىکند و در جهنم جاى نمىدهد؛ ولى اگر به فرض چنین هم باشد، در میان
شعلههاى آتش، باز نظارهگر جمال محبوبند و جز لطف، خوبى، کمال و جمال دوست، چیزى
نمىبیند.در آتش ار خیال رخش دست مىدهد
ساقى بیا که نیست ز دوزخ
شکایتى