اشک خدا

totalitarismاما با همه

اشک خدا

totalitarismاما با همه

زنها موجودات عجیبی هستند

زنها موجودات عجیبی هستند ...
موجوداتی که می تونی با محبتت آرومشون کنی و یا با بی توجهیت از پا درش بیاری ... باید برای اینجور وقتها آماده باشی. بلد باشی. باید یاد بگیری

پســـرم!Make Oral Sex Easy
پسر ِخوبم
میدونم که تو هم یه روزی عاشق میشی. میای وایمیستی جلوی من و بابات و از دخترکی میگی که دوسش داری!
... این لحظه اصلا عجیب نیست و تو ناگزیری از عشق .... ! که تو حاصل عشقی
پســ ـرم ...
مامانت برای تو حرف هایی داره
حرف هایی که به درد روزهای عاشقیت میخوره ...
عزیز دلم!
یک وقتهایی زن ِ رابطه بی حوصله و اخموست. روزهایی میرسه که بهونه می گیره.
بدقلقی می کنه و حتی اسمتو صدا می کنه و تو به جای جانم همیشگی میگی: "بله!"
و اون میزنه زیر گریه ....
زن ها موجودات عجیبی هستند پسرم ...
موجوداتی که می تونی با محبتت آرومشون کنی و یا با بی توجهیت از پا درش بیاری ... باید برای اینجور وقتها آماده باشی. بلد باشی. باید یاد بگیری
که نازش را بکشی ...
عزیزم. پسر مغرور و دوست داشتنی من!!! ناز کشیدن شاید کار مسخره ای
به نظر برسه اما باید یاد بگیری ....
زن ها به طرز عجیبی محتاج لحظه هایی هستن که نازشون خریدار داره ...
میدونی؟
این ویژگی زنه، گاهی غصه ها مجبورش می کنن به گریه ... ! خیلی پاپی‌ دلیل گریه ش نشو ... همیشه نیازی نیست دنبال دلیل و چرا باشی تا بخوای راه حل نشونش بدی ....
گاهی فقط باید بشنویش. بذاری توی بغلت گریه کنه و بعد فقط دستش را بگیری
و ببریش بیرون یه هدیه کوچولو براش بگیری و بگی که چقدر خوشگله!.
ازش تعریف کنی و باهاش حرف بزنی ... یاد بگیر که با مردونگیت غصه هاشو
آب کن نه که از غصه آبش کنی ......
اگر هم که پای فاصله درمیونه کافی هست نازش کنی .. بهش زنگ بزنی باهاش
حرف بزنی ... اگر بازم گریه کرد و آروم نشد دلسرد نشو . باز هم صداش
کن!!! عاشقانه صداش کن، حتی اگه واقعا خسته ای!!!!
بهت قول میدم درست اون لحظه ای که داری فکر میکنی این صدا کردنا ...
فایده ای نداره و نمیخواد حرف بزنه و میخواد تنها باشه.
برمیگرده طرفت و توی آغوشت خودشو رها می کنه و ...
زن ها هیچ وقت این لحظه ها که پاش وایسادی رو فراموش نمیکنن
و همه انرژی که براش گذاشتی رو بهت برمیگردونن ...
پسرم!!!! این روزها که می نویسم هنوز دخترکی هستم پر از آرزو ،
دخترکی که روزی زن می شود. مادر می شود.
مادر تو
نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 07:58 ب.ظ


close























...من و عشقم

خیلی دوسش دارم

کافــــــ ی سـ ـت!
دل خوشــ ــم با غزلـ ـی تازه، همیـ ـنم کافـــ ـی ست!
تو مرا باز رسـ ـاندی به یقیـــــ ـنم کافــ ـی ست!
قانعـ ـم، بیشــتر از این ، چه بـ ـخواهـ ـم از تو
گاه گاهـ ـــی که کنـ ـارت بنشینم کافــــ ــــی ست!
گلـ ـه ای نیسـ ـت، من و فاصـ ـله‌هـا همزادیـم
گاهـ ـی از دور تو را خــ ـوب ببینـ ــم کافــــ ـــــی ست!
آسمانـ ـی! تو در آن گستـ ـره خورشـ ـیدی کن
من همیـ ـن قدر که گرماسـ ـت زمینم کافــ ــــی ست!
من همیـ ـن قدر که با حـ ـال و هوایـت گهـ ـــگاه
برگـ ـی از باغچــه ی شعر بچـ ـینم کافـــ ــــی ست!
فکـ ـر کـــردن به تو یعنــ ــی غزلـ ـی شورانگیز
که همینــــ شوق مـ ـرا، خـ ـوب ترینم کافــــ ـی ست!
نوشته شده در ۱۸ خرداد ۱۳٩۱ساعت ۱۱:٢۳ ‎ق.ظ توسط zEynAb نظرات (100) |
عاشقـ ـــــتونم

وایـــــ ــــــــــ گلــ ـــ ــای قشــــنگـ ـم

آجــ ـی ها و داداشـ ـی های خوبـ ـ و مهـربونمـــــــ

دلـ ـم براتـــــ ـون یه ذره شــده

عاشـــــــــ ـق همتـــــ ـونم
نوشته شده در ۱٠ اردیبهشت ۱۳٩۱ساعت ۱۱:٤٥ ‎ق.ظ توسط zEynAb نظرات (غیر فعال) |
پــــــ ـــروانـ ـه







کـــــ ـاش وقتــ ــی زندگـ ـی فرصــ ـت دهـ ـد

گاهـ ـی از پروانـ ـه ها یـادیـ کنیمــــ

کــــ ـاش بخشــ ـی از زمانــــ خویـ ـش را

وقـ ـــف قسـ ـمت کردن شـ ـادی کنــ ـیمـ

کـ ــــــاش گـ ـاهـــــی در مــسیر زندگـ ـی

بـ ـــاری از دوشــــــ نـ ـگاهی کـم کنیـ ـــمــــ

فاصـ ـــ ــله هـای میـ ـان خویــ ـــش را

با خـ ـطـوطــ دوســـ ـتی مبـ ـهم کنیـ ـمـ

کـ ــاش وقتـ ـــــی آرزویـــ ـــــــی میکـ ـنیمـ

از دل شـــ ـفاف مـ ـان هـ ـم رد شـ ـــــود

مــ ـ ـرغ آمیـ ـــن هــ ـم از آنـ ـــجا بگـ ــذرد

حـ ــرفــــ هـای قلـــ ـبمـ ـان را بشـ ـــنود
نوشته شده در ٢٤ اسفند ۱۳٩٠ساعت ٢:۳٩ ‎ب.ظ توسط zEynAb نظرات (88) |
من برگشتـــــــــــم

سلام عزیزای دلم ماچ

خوبین؟ چه خبرا ؟

منم خوبم نفسی میاد و میره، رضا هم هست ؛خدارو شکر خوبه لبخند

بابت تاخیر خیلی زیادم معذرت میخواممممممممممم

دلم خیلی براتون تنگ شده برا درد و دلای قشنگتون ولی دیدید بخدا بی معرفت نیسم بالاخره بعد چن وقت دوباره سر و کلم پیدا شد چشمک

ولی بهتون قول میدم از این به بعد تند تند بهتون سر بزنم ،بــــــــــــــــــــاشه!

وای نمیدونید امتحانا چقدر مزخرف بود ،البته واسه من تنبل خجالت

میدونم خیلی از شماها هم مثه من درگیر امتحانا بودین واسه همتون آرزوی موفقیت میکنم ،شماها که مثه زینب خانوم ما تنبل نیستید چشمک

یه خبر جدید بچه ها رضا بعد یه مدت که لیسانس تربیت بدنی گرفته بود و درس رو ول کرده بود

الان دوباره دانشجو شده ،قربونش برم داره ادامه میده، الکترونیک میخونه الان

آره دیگه رفته تو کار برق و ...

خب دیگه باید برم سراغ پست اصلیه که خدا کنه خوشتون میاد

آخرشم اینو بهتون بگم که خیلی دوستون دارم،خیلی زیاد قلب

فقط یادت نره برو پایین
نوشته شده در ۱٠ بهمن ۱۳٩٠ساعت ۱٠:۱٠ ‎ق.ظ توسط zEynAb نظرات (غیر فعال) |
ع ش ق

یادمه تو کتاب کلاس اول بهمون هیچ جا یاد ندادن عشق رو بنویسیم، حالا



نمی دونم شاید وقتی"ع" رو یاد گرفتیم "ق" رو بلد نبودیم یا بر عکس ...



ولی یادمه بالاخره یک روزی بود که هم ع هم ق رو بلد بودیم حالا چرا



یادمون ندادن عشق رو بنویسیم خدا داند؟؟؟؟



چرا هیچ جای کتاب های ادبیات بهمون نگفتن عشق را تعریف کنید؟



چرا هیچ وقت معلم جغرافی نپرسید عشق کجاست؟



یا چرا تو زیست نخوندیم عشق از کجای وجودمون نشأت می گیره؟؟



چرا تاریخچه عاشقی هیچ وقت یک صفحه از کتاب تاریخمون رو اشغال



نکرده بود؟



چرا تو کتابهای دینی نگفتن اگه عاشق نباشی چقدر گناه کاری؟؟



چرا هیچ وقت هیچ معلمی بهمون یاد نداد چطور عاشق باشیم؟؟؟



شاید به همین دلیله که همیشه عشق رو با چیزهای دیگه اشتباه می گیریم



شاید واسه همین همیشه تو عاشقی کم میاریم...



شایدم به همین دلیل وقتی کسی عاشقمونه نمی فهمیم و دستش می اندازیم



شاید به همین دلیل وقتی یه عاشق می بینیم فکر می کنیم دیوونست!!!
نوشته شده در ۱٠ بهمن ۱۳٩٠ساعت ۱٠:٠٠ ‎ق.ظ توسط zEynAb نظرات (90) |
تولــــــــدمه هااااا

سلام گلای قشنگم

اومدم که فقط بگم امروز تولدم بود زبان

تولــــــــد تولـــد تولدمم مبارکـــــــخجالت

مگه اینگه خودم تبریک بگم ولی نه بی شوخی

اول سمیرا بعدم همراه اولنیشخند بعدشم مونا جون جونی خودم ،اخرشم رضا البته بعد

اینکه خودم بهش گفتم تولدمهناراحتآخه یادش نبود بی معرفت

1369/10/19

خیلی روز خوبی بود جاتون خالی همش داشتم درس میخوندممژهنیشخند

یه امتحان سختم داشتم که به خیر گذشت خنثی

نظرمیخوای بدی چشمک

باشه ولی تو پست پاییننیشخند

دوستون دالم

فعلابای بای
نوشته شده در ۱٩ دی ۱۳٩٠ساعت ٦:۱٥ ‎ب.ظ توسط zEynAb نظرات (غیر فعال) |
ممنـونم فقــط همیــــــــن!

از کسانی که از من متنفرند ممنونم

آنها مرا قوی تر می کنند!

از کسانی که مرا دوست دارند ممنونم

آنها قلب مرا بزرگ تر می کنند!

از کسانی که مرا ترک می کنند ممنونم

آنها به من می آموزند که هیچ چیز ماندنی نیست!

و از کسانی که با من می مانند ممنونم

آنها به من معنای دوست واقعی را نشان می دهند!



سلام سلام صدتا سلام ماچ

خوبین؟

بچه ها توروخدا نزنید منو ،معذرت میخوام که کم میامچشمک

ببخشیـــــــــــــــــــد که نمیتونم بیام براتون کامنت بذارم ولی میدونم کیا اومدنو بعدا از خجالتشون در میامچشمک

ممنون که انقد به فکر آجیه عاشقتون هستیدقلب

یه خبر خوش دارم براتون بالاخره ...

با رضام به تفاهم رسیدم ،الان میگید کشتی خودتو با این رضاااااخجالتخنثی

ولی نه بخدا دیگه قرار شد مثه دو تا دوست خوب کنار هم باشیم

ولی فقط دوست ساده نه واسه...دل شکسته

البته شایدم میخواد بیشتر آشنا شه باهام متفکر

تازه شدم مثه یکی از همین دوستای وبلاگم که اسمشو نمیگم شاید ناراحت شه

همه چی خوبه فعلا،بهم قول داده هیچوقت دوس گلش رو (منو میگه هاخجالت) تنها نذاره !

دلم میخواد داد بزنم:

داد بزنم بگم خدا جون ممنونم که نذاشتی واسه همیشه بره

همین که هست برام کافیه لبخند

خدایا جون رضام فقط باشه من هر چی اون بخواد براش میمونم دوست ،آجی و...

ممنونم خدا جونم

ممنونم رضا

ممنونم گلای قشنگم که تنهام نذاشتین

دوستـــــــــــــــــــون دارمقلب


نوشته شده در ۱٤ دی ۱۳٩٠ساعت ۱٠:۳٩ ‎ق.ظ توسط zEynAb نظرات (166) |
تولـــــدت مبـارکــــــ عشقـم

سلام دوستای گلم خوبید ؟لبخند

منم خوبم خیلی زیاد

اومدم یه چیزی بگمو برم

امروز تولد رضاست قلب

بعد از کلی کلنجارو مشورت با عزیزای دلم مونا و هستی و عاطفه و دوست گلم با اسم مستعار من دیشب به عشقم اس دادمو تولشو تبریک گفتم ماچ

گفتم دوس داشتم اولین نفری باشم که بهت تبریک میگه

باورتون میشه میدونید چی گفتسوال

گفتش که دوس داشته من اولین نفری باشم که بهش تبریک میگه وهمونم شده

گفت من خیلی خوبم خجالت

البته فکر نکنید که گوشام دراز شده ها نه اصلا عصبانی

باور کردم چون همیشه بهم میگفت که خیلی خوبماز خود راضی

آخرشم بهم گفت که من با بقیه واسش فرق داشتمو دارم

وای داشتم شاخ در میاوردممژه

ولی ای کاش میگفت برمیگرده و میمونه پیشم افسوس که نگفت ...افسوس

بابت همین منم اومدمو این پستو محض اطلاع گذاشتم :البته نظراتش غیر فعاله چشمک

کامنتای مثه همیشه خوشگلتونو تو پست پایین بذارین

ممنون دوستون دالم مثه همیشه

اینم واسه عشق خودم

ـ

گــــل من چه خوبــــــ شد که به دنیـــا اومــــدی

و

چه خوبتــــــــر شد که دنیـــــای مـــن شــدی

دوســـــ ت دارم

تولـــ دتـــ مبــ ارکــــ عــــ شــ قــ مــــــ

بعدا نوشتما:بچه ها راسی روز تولدش بعد اینکه این پستو گذاشتم براتون با دوست گلم سمیرا رفتیم گل فروشی و یه دسته گل سفارش دادم برا رضا لبخند

اول به گل فروشه گفتم که باید ببره براش عینک

اونم گفت باشه نیشخند

دسته گلش بدک نشد ولی اونطور که من خواستم نشد کلی از یارو ایراد گرفتیم عصبانی

بیچاره پدرش در اومد تا یه دسته گل درست کردچشمک

ولی دستش درد نکنه خوب شد فقط بعد اینکه اسمو آدرس رضارو بهش دادیمـــــــــــ

بگید چی شد؟تعجبمژهچشمک

فهمیدیم که دوستشه تعجب

آره دیگه دوست رضا

وای قیافه من دیدنی بودزبان

اونم بلافاصله بعد اینکه دست گلو برده براش نه گذاشته نه برداشتهیول

به رضا گفته که دو تا خانم بودنو دیگه حسابی مشخصات داده بود فوضول خانعصبانی

بعدشم به رضا اس دادمو اونم تشکر کرد و گفت که قشنگه

خوشحال شدم که خوشش اومده بودلبخند

هیچی دیگه همین تموم شد
نوشته شده در ٢٩ آذر ۱۳٩٠ساعت ٤:۳۸ ‎ب.ظ توسط zEynAb نظرات (غیر فعال) |
از چـــــــــــه بنویســـــــم...

امشـــب که سقف بی ســـــــتاره اطاقــــــــم بر سرم سنگینــــــــی میکنــــــد مانده ام که از چه بنویـــــــــــــــسم؟

از آنهایی کــــــــــه در روز با مــــــــن بودند و امروز رفتــــــــــه اند و یا از تو که همیـــــــــشه حرفهایــــــــی مـرا می خوانــــــی؟

از چه بنویــــــــــــــــسم؟

از آسمانــــــــی که همیشـــه در حال عبـــــور است یا از دلـــــــــی که سوت و کور است؟

از زمیــــــن بنویـــــــــسم یا از زمانـــــــــــــ یا از یک نگــــــــاه مهربانــــــــــــ ؟

از خاطراتیـــــــــــــ که با تو در باران خیســـــــــ شد؟

یا از غزلهایـــــی که هیچ وقتـــــــ سروده نشـد؟

از چه بنویســــــــــــم ازنامه هایــــ که هیچو قت بسویــــــــت نفرســــــــتادم یا از ترانه هاییکــــــــه هرگز برایت نخواندمـــــــــــ ؟

از چتریـــــــــ که هرگز زیر آن نایستادیــــــــــم یا ار بدرودی که هرگـــــــــز بر زبانـ نیاوردیـــــــــــــم؟

من عاشقـــــــ بیابانی هستــــــــــم که هرگز قسمت نشد با هم در آن قدم بزنیــــــــــم.....

من دل بســــته درختــــــتی هستــم که فرصت نشد اِسمــــــــمان را رویش حـــــک کنیـــــــــم.....

من منتظــــــر پنجرهایـــــــــی هستم که عطر تو را دو باره بمــــــــن نشان دهـــــــــد....

من دیوانـــــــــه ی ساقـــــــــه یک پر سیاوشانم که اولینـــــــــ بار در خواب سپید تو روییــــــــــد....

ای عشق نا گزیر اگر قرار باشـــــــــــــد بنویســـــــــــم باید در همه ی سطر های دفتـــــــــرم حضور داشته باشـــــــــــی

نفـــــــــس های تو میـــــــــتواند برگ برگ دفتــــــــرم را از پاییز پاکـــــــــــــ کند

من بی قرار حرفـــــــــ هایی که هزاران سال دیگر در یک بعد از ظهرآفتابـــــــــــی با من خواهیـــــــــــ گفتــــــــــ

من از اولین روز آفرینــــــــــش چشـــــــم به راه نگاه جذاب توام

کی مرا می بینیــــــــــــــــــــــــــــ ؟



سلام عزیزای دلم قلب

خوبید من بالاخره امروز اومدم بعد از دو سه هفته تونسم اپ کنم

اومدم عذر خواهی کنم بابت نبودنامخجالت

بابت اینکه هنوز نتونسم جواب کامنتای خوشگلو همدردیای همیشگیتونو بدمعینک

ازتون ممنونم که تنهام نمیذارینلبخند

راسش نمیدونسم از چی بنویسم و از کجا بنویسم

شما ها که میدونید حالم چرا بده ناراحت

پس خدا کنه معذرت خواهی منو قبول کنید چشمک

ببخشــــــــــــــــــــــــــید

خیلی زود به همتون سر میزنم قول میدمبغل

دوستون دارم گلای قشنگ املاکمماچقلب
نوشته شده در ٢٦ آذر ۱۳٩٠ساعت ٥:۱۸ ‎ب.ظ توسط zEynAb نظرات (325) |
عشق حسین و محرم

گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی

با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید



گفتمش چون می کشی تصویر مردان خدا

تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید



گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن

عکس یک خنجرزپشت سر پی مولا کشید



گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم

راه عشق و عاشقی و مستی ونجوا کشید



گفتمش تصویری از لیلی ومجنون رابکش

عکس حیدر(ع) در کنار حضرت زهرا(س)کشید



گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن

در بیابان بلا، تصویر یک سقا کشید



گفتمش از غربت ومظلومی ومحنت بکش

فکر کرد و چهار قبر خاکی از طه کشید



گفتمش سختی ودرد وآه گشته حاصلم

گریه کردآهی کشید وزینب کبری(س) کشید



گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق

عکس مهدی(عج) راکشید و به چه بس زیبا کشید



گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین(ع)

گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید




ادامه مطلب
نوشته شده در ٦ آذر ۱۳٩٠ساعت ۱:۱٤ ‎ب.ظ توسط zEynAb نظرات (308) |
دوران نقاهت فراموشی؟!...

مهربانم به کجا می روی صبر کن...

صبر کن عشق زمین گیر شود بعد برو...

یا دل از دیدن تو سیر شود بعد برو...

ای کبوتر به کجا قدر دگر صبر بکن...

آسمان پای پرت پیر شود بعد برو...

تو اگر گریه کنی بغض منم می شکند...

خنده کن! عشق نمک گیر شود بعد برو...

یک نفر حسرت لبخند تو را می بارد...

صبر کن! عشق به زنجیر شود بعد برو...

خواب دیدی شبی از راه سوارت آمد...

باش تا خواب تو تعبیر شود بعد برو...

دوستای قشنگ من دوباره سلام

نمیدونم چطوری از این همه محبتتون تشکر کنم خجالت

واقعا ممنونم از همه همدردیاتون ،از همه مهربونیاتون،دوباره با یه دل پردرد اومدم پیشتون قلب

نه نه نگران نباشید فراموشش کردم یعنی الان دارم تو دوره نقاهت بعد فراموشی به سر میبرمناراحتچشمک

اصلا تا حالا شده یه چیزی تو دلتون سنگینی کنه؟؟؟

آره چیزی که تو دل من داره سنگینی میکنه عشق اون بی احساسهنگران

ولی بهم حق بدید دیگهدل شکسته

بخدا سخته ...

خیلی سخته ادم کسی رو نداشته باشه...

دلش لک بزنه که با یکی درد دل کنه ولی هیچکی نباشه...

نتونه به هیچکی اعتماد کنه هر چی سبک سنگین کنه تا دردش رو به یکی بگه ...

نتونه و آخرش برسه به یه بن بست ...

تک وتنها با یه دلی که هی وسوسش می کنه اونو خالی کنه ...

اما راهی رو نمی بینه سرش روکه بالا می کنه اسمون رو می بینه به اون هم نمی تونه بگه...

خیری از اسمون هم ندیده

مگه چند بار اشک های شبونش رو پاک کرده...؟!

بهش محل هم نداده تا رفته گریه کنه زود تر از اون بساط گریه اش رو پهن کرده تا کم نیاره ...

خیلی سخته ادم خودش به تنهایی خو کنه اما دلی داشته باشه که مدام از تنهایی بناله...

خیلی سخته ادم ندونه کدوم طرفیه؟!

خیلی سخته منتظر کسی باشی که هیچ وقت فکر اومدن نیست...

خیلی سخته ادم احساس کنه خدا اونو از بنده هایش جدا کرده ...

خیلی سخته ندونی وقتی داری با خدا درددل می کنی داره به حرفات گوش می ده یا ...

پرده ی گناهات انقدر ضخیم شده که صدات به خدا نمی رسه.... ؟!

آره ایناس که سخته و منو عذاب میده

شاید الان پیش خودتون بگید این که انقد دم از عشق میزد چرا انقد راحت داره فراموشش میکنه

ولی بخدا چاره ای ندارم جز فراموش کردنش

امیدم اول به خدا بعدم به شما گلای قشنگم

برام دعا کنید

قلبدوستون دارمقلب
نوشته شده در ۳ آذر ۱۳٩٠ساعت ۳:٤٢ ‎ب.ظ توسط zEynAb نظرات (142) |
کلبــــــــــه تنهــــــــــایی

حالم بد نیست غم کم می خورم کم که نه! هر روز کم کم می خورم

آب می خواهم، سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند

خود نمی دانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی؟ آفتاب!!!!

خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند

دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست

سنگ را بستند و سگ آزاد شد یک شبه بیداد آمد داد شد

عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام

عشق اگر اینست مرتد می شوم خوب اگر اینست من بد می شوم

بس کن ای دل نابسامانی بس است کافرم! دیگر مسلمانی بس است

در میان خلق سر در گم شدم عاقبت آلوده ی مردم شدم

بعد ازاین بابی کسی خو می کنم هر چه در دل داشتم رو می کنم



سلامی از دلی تنها

دلی آکنده از غمها

دوستای گلم سلام،خوبید؟

خدا کنه همیشه خوب باشید و هیچوقته هیچوقت مثه زینب دلتنگ یه کی که هیچی از عشق نمیدونه نشید امروز هفت هشت روزی هس که از رضای املاکم بی خبرم نمیدونم چیکار میکنه فقط میدونم هر کاری میکنه واسه من کاری نمیکنهناراحت

ای کاش میتونسم فراموشش کنم یعنی میخوام ولی نمیتونم

ای کاش یه طوری میتونسم مغزمو از خاطرات اون پاک کنم

بعضی وقتا فکر میکنم چی میشد اگه آدما مثه کامپیوتر بودنو هر وقت که دلت میخواس میتونسی برنامه هاشو عوض کنی

ولی افسوسافسوس

شاید قسمت من از رضا فقط دیدن چهرش از پشت شیشه ماشین باشه

وای نه فکرشم که میکنم...

بخدا سخته کسیو از وجودت کسر کنی که باهاش جمع زدیو الان شده تمام وجودت

ولی شماها که هستید راحتر میتونم این کارو انجام بدم

اگه برام دعا کنید

اگه تنهام نذارید

اگه مثه همیشه تکیه گام باشید

میدونم که رفیق نیمه راه نیستیدچشمک

به دعای همتون نیاز دارمـــــــــــــــــــــــــــــــا

دوستون دارم قد همه ستاره ها قلب

ادامه مطلب
نوشته شده در ٢٦ آبان ۱۳٩٠ساعت ۱:٢٦ ‎ب.ظ توسط zEynAb نظرات (222) |
دلم برای کسی تنگ است...

عاشقت خواهم ماند بی آنکه بدانی دوستت خواهم داشت بی آنکه بگویم درد دل خواهم گفت بی هیچ گمانی گوش خواهم داد بی هیچ سخنی در آغوشت خواهم گریست بی آنکه حس کنی در تو ذوب خواهم شد بی هیچ حراراتی اینگونه شاید احساسم نمیرد..





دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است…

دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد …

دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند…

دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد …

دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد…

دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد…

دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد …

دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد …

دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده…

دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده…

دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است…

دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است…

دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است…

دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است…

دلم برای کسی تنگ است که محرم اسرار است…

دلم برای کسی تنگ است که راهنمای زندگیست…

دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند…

دلم برای کسی تنگ است که دوست نام اوست…

دلم برای کسی تنگ است که دوستیش بدون (( تا )) است…

دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ دل تنگی هایم است...

دلم برای کسی تنگ است که بر زخم تنهایم نمک پاشیده است...
دلم برای کسی تنگ است...

وب جدید مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد